سوگنامه ی عشق عاشقانه داستان عاشقانه ی دختر و پسر عاشق پسر : ضعیفه ! دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم ! دختر : توباز گفتی ضعیفه ؟ پسر : خب ، منزل بگم چطوره ؟ دختر : وااااای . . . از دست تو ! پسر : باشه ؛ باشه ببخشید ویکتوریا خوبه ؟ دختر : اه . . . اصلاباهات قهرم ! پسر : باشه بابا ، توعزیز منی ، خوب شد ؟ آشتی ؟ دختر : آشتی ، راستی گفتی دلت چی شده بود ؟ پسر : دلم ! آها یه کم می پیچه ! ازدیشب تاحالا ! دختر : واقعا که ! پسر : خب چیه ؟ نمیگم مریضم اصلا ، خوبه ؟ دختر : لوووس ! پسر: ای بابا ، ضعیفه ! این دفعه اگه قهر کنی دیگه نازکش نداری ها ! دختر : بازم گفت این کلمه رو . . . ! پسر : خب تقصرخودته ! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم ، هی نقطه ضعف میدی دست من ! دختر : من ازدست توچی کارکنم ؟! پسر: شکرخدا ! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم ، لیلی قرن بیست و یکم من ! دختر : چه دل قشنگی داری تو ! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه ! پسر : صفای وجودت خانوم ! دختر : می دونی ! دلم ، برای پیاده روی هامون ، برای سرک کشیدن تو مغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها ، برای بوی کاغذ نو برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه . . . آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره ! پسر : می دونم ، می دونم ،دل منم تنگه ، برای دیدن آسمون چشمای تو . . . برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم . . . برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم . . . ! دختر : یادته همیشه میگفتی به من میگفتی “ خاتون ” پسر : آره ، آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی ! دختر : ولی من که بور بودم ! پسر : باشه ! فرقی نمی کنه ! دختر : آخ چه روزهایی بودن ، چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده . . . وقتی توی دستام گره می خوردن ، مجنون من . . . پسر : . . . دختر : چت شد چرا چیزی نمیگی ؟ پسر: … دختر : نگاه کن ببینم ! منو نگاه کن . . . پسر: . . . دختر : الهی من بمیرم ، چشات چرا نمناکه ، فدای تو بشم . . . پسر : خدا ، نه . . . ( گریه ) دختر : چرا گریه میکنی ؟ پسر : چرا نکنم ، ها ؟ دختر : گریه نکن ، من دوست ندارم مرد گریه کنه ، جلو این همه آدم ، بخند دیگه ، بخند ، زودباش . . . پسر : وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم ؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم . . . دختر : بخند، و گرنه منم گریه میکنما ! پسر : باشه ، باشه ، تسلیم، گریه نمی کنم ، ولی نمی تونم بخندم دختر : آفرین ! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خریدی ؟ پسر : توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد ، ولی امسال برات یه کادو خوب آوردم . . . دختر : چی ؟ زودباش بگو ، آب از لب و لوچه ام آویزون شد . . . پسر : . . . دختر : دوباره ساکت شدی ؟ پسر : برات کادو ( هق هق گریه ) ، برات یه دسته گل گلایل ! یه شیشه گلاب و یه بغض طولانی آوردم . . . ! تک عروس گورستان ! پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره . . . اینجا کناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم . . . نه ، اشک و فاتحه نه ، اشک و فاتحه و دلتنگی امان ، خاتون من ! توخیلی وقته که . . . آرام بخواب بای کوچ کرده ی من . . . دیگر نگران قرصهای نخورده ام ، لباس اتو نکشیده ام و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش . . . ! نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش ! بعد از تو دیگه مرد نیستم اگر بخندم . . . اما ، تو آرام بخواب
یک روز پسری با دختری آشنا میشه که از هر لحاظ دختر به پسر برتری داشت ولی چندین سال از پسر بزرگتر بود. دختر اونو بعنوان یه دوست خوب انتخاب میکنه و بعد از مدتی پسر عاشق دخترمیشه ولی هیچ وقت جرات نکرد که به اون ابراز احساسات کنه و بهش حقیقت رو بگه. یه روز دختر از دوست پسرش می پرسه که عشق واقعی رو برام معنی کن و پسرخوشحال میشه و فکر میکنه که دختر هم به اون علاقه مند شده و براش حدود نیم ساعت توضیح میده. دختر به دوستش میگه: من دنبال یه عشق پاک می گردم یه عشق واقعی! کمکم میکنی پیداش کنم؟ تا بحال هر چی دنبالش گشتم سراب دیدم و همه عشقها دروغ و واهی بود. پسر بهش قول میده تو این راه کمکش کنه. هر روز محبت و عشق پسر به دختر بیشتر میشد ولی دختر بی اعتنا می گذشت و هر چی دختر می گفت پسر چند برابرش رو اجرا می کرد تا دختر متوجه عشق اون بشه. تا اینکه یه روز که با هم زیر بارون تو خیابون قدم میزدند دختر به پسر میگه: میدونی عشق واقعی وجود نداره؟ پسر می پرسه چطور و دختر میگه: عشق واقعی اونه که واسه معشوقش جونش رو هم بده و پسر گفت: ببین ، به اطرافت با دقت نگاه کن! مطمئن باش پیداش میکنی و باید اول قلبت رو مثل آینه کنی. دختر خندید و گفت: ای بابا این حرفا برا تو قصه هاست واقعیت نداره. بعد دختر خواست که با هم به رستوران برن و چیزی بخورن پسر قبول کرد و در حالیکه از خیابون عبور می کردند یه ماشین با سرعت تمام به اونها نزدیک شد انگار ترمزش بریده بود و نمی تونست بایسته و پسر که این صحنه رو میبینه دختر رو به اونطرف هول میده و خودش با ماشین برخورد میکنه و نقش زمین میشه دختر برمیگرده و سر پسر روکه غرق خون بود تو دستاش میگیره و بی اختیار فریاد میکشه عشقم مرد! آره اون تازه متوجه شده بود که اون پسر قربانی عشق دختر شده ولی حیف که دیگه دیر شده بود. دختر بعد این اتفاق دیگه هیچ وقت دنبال عشق نرفت و سالهای سال بر لبانش لبخند واقعی نقش نبست.
من ام فرخنده هستم
فقط متاسفم که اسم مون مسلمانه
غم زده
این عکس درد ناک از حمله ی انتحاری اقغانستانم ولایت جلال اباد هست از 27 فروردین 94 پیش از 50 کشته و 120 نفر زخمی متاسفم
قلبم هراتم
این عکس از هرات عزیزم از تولد هرات یا از جشنه هرات 25 فرودین 94
از عشق تا پرچمم
چندهفته پیش بخاطر مجله ی شارلی که کاری کاتور حضرت محمد /ص/ چاپ کرده بود تو پاریس تظاهرات شده بود و مردم تو یکی از میدون های معروف پاریس تجمعل کرده بودن و دوستای افغان ما پرچم عزیز افغانستان و بردن بالا و بلند ترین پرچم پرچم افغانستان بود بزن نایک و لایک داغ فقط بخاطر پرچم بوسسسس
جنگ چیست؟
فراموش کردیم درد های نا گفته ی همسر و مادر شهیدی را که با دیدن فضای کنونی...
و فاصله های انچنانی امروز تا دیروز خون و ایثار در دلش بی صدا از دیروز میشکند...
....................................
ای کاش ....!!در همان دیروز ها جا می ماندیم....
ای کاش...!!!رسالت شهیدان یادمان نمی رفت...
ای کاش....!!فراموش نمی کردیم که ارامش امروز ارمغان خون بهترین جوانان بود....
ای کاش...!!ای کاش اینگونه پا روی انها نمی گذاشتیم...!!!...........
ای شهید
چشمانتان راببندید تا شهر امروز ما را نبینید.....
چشمانتان را ببندید تا گامهای لغزانمان را نبینید...
و این چنین شد در شهری که دیگر یادی از شما نمی کنند....
.... .....
به ترس از این سن ای خدااااااااااا
سلام مادر بزرگ
کاش زنده بودی و میدیدی ...
که بالاخره بزرگترین ارزوی من براورده شده است ..
بدترین ارزویی را میگویم که یک کودک میتواند ارزو کند :
"بزرگ شدن"
.....
کوچیک که بودم...
شاید باورت نشه ولی دنیا یه جوری دیگه بود ...
قسم می خورم که راست میگم ...
خیلی چیزا الان هست که اون موقع نبود>از طرفی خیلی چیزها هم اون موقع بود که الان نیست .... ترجیح
میدم الانی هارو نداشتم و اون موقع ها رو داشتم ...
کوجیک که بودم ...
اره ...دنیا یه جور دیگه بود..
/......
در مقابل تقدیر خداوند مثل کودکی یک ساله باش ...!
وقتی او را به هوا می اندازی >می خندی ..
چون ایمان داری که تو او را خواهی گرفت...
......
اکنون که بزرگ شده ایم...می ترسیم از حوادث ...نمی دانی ایمانمان را کجا جا گذاشته ایم....
........
گاهی دلت از سن و سالت می گیرد...
میخواهی کودک باشی ...
کودکی به هربهانه ای به اغوش غمخواری پناه می برد
و اسوده اشک می ریزد
بزرگ که باشی
باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی...
......
دیشب میگه :بابایی فردا فلان چیز رو برام بخر .
بهش میگم :باشه
میگه :البته اگه زنده بودی !!!!
==========
با خودم می اندیشم که کودکان >در کمال صداقت و بهتر از ما به "بی اعتبار دنیا "اگاه هستند...
......
شادی
تاجی که من در کودکی
همواره بر سر داشتم ..
.......
شادی کودکانه بعداز یاد گیری دوچرخه سواری..
======
انار ترک برداشت کودک دست برد وانار ترک خورده را از شاخه چید.
کودک با خود گفت راز رسیدن همین بود ... ترک خوردن
======
برای رسیدن .کافی است انار دل ترک بخورد....
.....
سال های کودکی دل ز غصه درو بود
ماهی خیال من حوضش از بلور بود
یک درخت سبز بود .زیر سقف اسمان
من به گاهواره ای>گربه ای کنارمان
ناگهان شبی بلند>از سرم عبور کرد
بند گاهواره را>تاب داد و دور کرد
برگ های خسته را>دسته دسته باد برد
قصه های خوب را>مادرم ز یاد برد
سال ها گذشته باز>حوض خالی >اب نیست
گاهواره ام کجاست؟خواب هست و تاب نیست .
...
من 10 تا سیب دارم من 9 تاشو میخورم <چتدتا سیب میمونه ؟؟
ساناز کوچولو :همون یکی رو هم ور دار بخور بدبخت سیب نخورد!!!
من.!..!!
......
ما را از کودکی به جدایی ها عادت داده اند <همان جایی که روی تخته سیاهمان
نوشتند:خوب ها /بدها
حرفای دل یه پسر از زبون من..
باشد.پسرها هوس باز .دنبال گودی کمرو سایز سینه ....!!!!اما شما دنبال دل و احساس ابدی :نه ماشین و پول و چهره....!!!ما دنبال یک شب بیداری تا صبح روی تخت دو نفره...!!!
شما سرشار از احساس "بی یاد ان غریبه در شب های گذشته !!...با ما راه می رفتند و تمام حواسشان به BMW دوستمان بود !!!با ما می رقصیدند و فکرشان پیش رقص حرفه ای ان دیگری !!اخر داستان هم -دل نوشته های احساسی برای انها"ادم های بد قصه همیشه و همیشه پسرها.......!!!!!ما همه خوب نیستیم"قبول !!!!اما شما هم "همه"خوب نیستید !!!
شما فرشتگان بدون بال "نماینده های روی زمین از بهشت نیستید!!!تعداد خوب هایتان "به اندازه ی خوب های جنس مخالف کم است !
...........من اگر قوس کمر خواستم :تو ازم ارث پدر خواستی ..........._______با احترام به تمام فرشته های واقعی روی زمین که کمیابند اما نایاب نیستند ..
کم باش ....
اصلا هم نگران کم شدنت نباش !
انکس که اگه کم باشی گمت کند"
همانیست که اگر زیاد باشی حیفت میکند...
.......
بعضی حرفها گفتنی ست ...
بعضی نوشتنی
وبعضی هیچکدوم .این روزها به هیچکدوم نزدیکترم...
......
چقدر کم توقع شدم ام..
نه اغوشت را می خواهم نه یک بوسه نه دیگر بودنت را..
مرا به ارامش می رساند..
حتی اصطحکاک سایه هایمان ..
...
در بدرقه چشمان تو نمیتوان غربت را فراموش کردو
کوچه سرارسر میشود از وداعی عاشقانه ....
.....
حالا اشک هایم شبیه و شده اند!
گریه که می کنم ...
نمی ایند..
.....
بزرگ راهای مهندسی ساز مارا به هم نمی رسانند.
عشق با قوانین بیگانه است
از بیراهه ها بیا
برای دیدن کسی که عمریست دوست دارد!!!
هر کسی می تونه این کارو بکن ؟؟
هر کسی می تونه این کارو بکن ؟؟
دانلود آهنگ جدید بهزاد لیتو، سیجل و علیرضا جی جی به نام پلنگ
دانلود آهنگ جدید بهزاد لیتو، سیجل و علیرضا جی جی به نام پلنگ
Download New Song By Behzad Leito, Sij
دانلود آهنگ جدید ساسی مانکن به نام من مثل دیوونه هام
دانلود آهنگ جدید ساسی مانکن به نم من مثل دیوونه هام
Download New Song By sy Mankan Called Man